*آمدم شعرے بڪَویم تا که وصفت را ڪنم*
*دیدم از دریا نوشتن ڪار این مرداب نیست..*
۲۵شهریور ۱۴۰۲
*به قلم بانو سمیرا ضرابی*
*حاج بهمن هزاروند* دنیای فانی را،زادگاهش را و همه ی ما را بدرود گفت تا درودهایش را که از وجود بی آلایش و پاکش نشأت گرفته بود پیشکش خداوندگاری نماید که عزیز داشتش و عزتمند و مهرش را در دل همتبارانش چونان گل بهاری،زیبا و ماندگار ،جاودانه نمود
به عرش کوچید و ما زمینیان را با غم وافرش، همنشین کرد…
*خانه ای ازجنس دلتنگی بنا کردم ولی*
*چون پرستوها به ترک خانه عادت داشتی !*
تقدیر،اسب رم کرده ای است که نمی شود به آن دهنه و لگام زد و لاجرم چنین مواقعی که فراق انفاق می افتد ،انسان از ته دل می گرید و دوست دارد تمام تاریخ را زار بزند…
حاج بهمن هزاروند،ادیب بود و دوستدار ادب،معصوم بود و صاحب کمالات والای انسانی،مردمی بود و مردمدار ، وقتی می نوشت ،واژگان به اندیشه و احساسش تعظیم می نمودند ، واژه ،واژه ی نوشتارش حاکی از معرفت بود و ادب ،پارسی را پاس می داشت همانگونه که آرمان هایش را!
برای برادرش می نوشت ؛ در وصف خسرو خوبان،برای چشم میمک(ارتفاعات ایلام) *شهید خسرو هزاروند* ،برادری که هشتم شهریور۱۳۶۰ آسمانی شد و اولین شهید باغملک جانکی است
که بر بالهای فرشتگان به عرش کبریایی ،اوج گرفت و در سپهر رحمت واسعه ی الهی مأوا گزید.
*شهریور! شهریور ، وقت خزان !*
ادبیات و مرقومه های آن دو عزیز را که مینگرم ، شباهت بی حد و حصری بهم دارند.
هر دو به زیبایی به واژگان فرمان می دادند و خطوط سیاه صفحات سفید کاغذ را می آراستند،زیبا می اندیشیدند و زیباتر می نوشتند هم از نظر بکارگیری واژگان،هم بکارگیری قلم … رقصاندن قلم را خوب بلد بودند.
به خود می بالیم از داشتن چنین موهبت هایی ! گرچه اکنون ما را بدرود گفتند و غم را برایمان به ودیعه گذاشتند اما اندیشیدن به آن عزیزان،و درک و دریافت صفات پسندیده شان مایه ی مباهات است و افتخار ،و این یعنی جاودانه بودن،جاودانه ماندن و جاودانه شدن!
مبرهن است و روشن ، جاودانگی و مرگ دو مقوله ی جدا هستند
آنها از خدا بودند و به سوی خدا بازگشتند و چه بازگشت سرافرازانه ای !
آری تو باز خواهی گشت چرا که جاودانه ای…
*هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق*
*ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما*
اشک هایی که سیل آسا از چشمان بارانی همتباران مان جاری می شد نشانه ی پاکی و خلوص بود و از محبوبیت حاج بهمن سخن میگفت!
مصداق ؛
*آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع*
*حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم*
بی شک هرگز نمیرد آنکه دلهای همتباران خانه و کاشانه اش شده است… فضای سراسر معنای گلزار شهدای درویشان در مراسم خاکسپاری پیکر پاک حاج بهمن، راوی بود و روایتگر حقیقت وجودی آن عزیز سفر کرده،انسان آزاده و اندیشمندی که سراسر عمر پر برکت خود را در جهت حل مشکلات مردمش سپری کرده بود و سخنان روایتگر نور، برادرم غفور شیری ارجمند، مهر تأییدی است بر این خلوص و اهتمام بی شائبه،ایشان فرمودند خانواده های شهدای معظم را می بینم که بی تابانه و با سیمایی اشکبار با حاج بهمن وداع میکنند و این همان اوج قدرشناسی ست در مقابل شکوه ایثار ،زمانی که حاج بهمن زمام امور را در بنیاد شهید و امور ایثارگران عهده دار بود! و متواضعانه جهت خشنودی مردم اهتمام می ورزید ! چرا که خشنودی خداوندگارش را در خشنودی مردم می دید!
*در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی*
*در شأن حُسن تو پیدا کنم نشد*
*شاعر شدم که با قلم ساحرانه ام*
*در قاب شعر، حُسن تو را جا کنم نشد*
واژگان و قلم از وصف اوصاف حاج بهمن هزاروند قاصرند همانگونه که زبان عاجز گشته است و یارای این مهم نیست!
سپاس ویژه بابت لطف، بذل عنایت و التفات دوستان و همتباران خاصه جامعه ی گرانسنگ فرهنگی،و سپاس بیکران بابت الطاف بیکران عالی جنابان بابادی،مونسی و صمیمی فر که در وصف اوصاف حاج بهمن عزیز، نیکو نوشتند و مرقومه هایی را همرسانی فرمودند.
جاودانه بمانید و سربلند ، و روح آن عزیز سفرکرده قرین رحمت الهی!
منبع خبر «آرمان خوزستان» است و آرمان خوزستان در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد ( 4403 ) را همراه با ذکر موضوع به شماره 09800000000 پیامک بفرمایید.با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه آرمان خوزستان مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
برچسب های :
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط آرمان خوزستان در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.